ابوالفضلابوالفضل، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 25 روز سن داره

گل پسرم قند عسلم

بدون عنوان

گل مامان سلام الان که دارم این مطلب رو می نویسم تو خواب نازی امروز خیلی نگرانتم  احساس میکنم سرما خوردی خدا کنه به خیر بگذره و من اشتباه کرده باشم و پسر گلم هیچیش نباشه نمی دونی مامان جون یه عطسه که کنی مامانی کلی نگران میشه همه هم بهم میگن اینقدر حساس نباش ولی من نمیتونم همش تو استرس اینم نکنه مریض بشی خیلی هم مواظبم سرما نخوری موقع بیرون رفتن هم خیلی گرم می پوشونمت تازه بابایی از من حساس تره ولی نمیدونم چرا بازم یه کم علایم سرماخوردگی داری امیدوارم اینطور نباشه         الهی قربونت برم نازدونه مامان ...
30 آبان 1390

بدون عنوان

    پسر گلم از امروز تصمیم گرفتم خاطرات قشنگتو اینجا بنویسم تا وقتی بزرگ شدی بخونی و بدونی چقدر برای مامانی عزیز بودی . البته زودتر می خواستم این کارو کنم ولی نشد. حالا دیگه پسر عزیزم 5ماهه شده و با خنده هاش کلی مامانشو خوشحال میکنه . حالا قشنگ ترین ترانه های من شنیدن صدای خنده های قشنگ تو هست . عزیزم نمی دونی چقدر از داشتنت خوشحالم . روزی هزار مرتبه خدارو شکر میکنم که همچین پسر گلی بهم داده.                       «خدایا شکرت» خدایا کمک کن بتونم این هدیه ای که به ما دادی رو خوب ازش مراقبت کنیم و قدرشو بدونیم &...
29 آبان 1390
1